مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
دریا بـه موج زلـف کـمندش اسـیر بود آب شـریــعــه تـشـنـۀ کـام امــیـر بــود مشکی به عمق دید حرم روی دوش داشت حتّی فـرات پـیش نگـاهـش حـقـیـر بود یـک آبـگـیـر غـلغـلـه از روبهان پست پیش یلی که اصل و تبارش چو شیر بود بــا آرزوی خـنـدۀ اصـغــر بــه آب زد سـاقی نبود، مـنجی طـفـلی صغـیر بود دریا عقب نشست و تلاطم فرو نشست مـثـل هـمـیـشـه هیـبت او بی نـظیر بود نوحانه پا به عـرصۀ طوفان خون نهاد مـوسای نیل علقمه، خود موج گیر بود مردانه دست بیعت سرخی به مشک داد او از نـژاد بــرکـۀ سـبــز غــدیـر بـود همراه آب جان به کف مشک می سپرد با مشک آب، چـشم و دلش هم مسیر بود بـایـد به دادِ تـشـنۀ گـهـواره می رسـیـد فرصت نمانده بود و زمان دیرِ دیر بود مـرد رشـید عـلـقمه بـا عـزم راسخش می تاخت سوی خیمه ولی سربه زیر بود از آن طرف نگاه سه ساله به شوق آب در انـتـظـارِ مـشکِ عــمـوی دلـیر بود لب های دخترک چو لـب کـودک رباب مجـروح زخـم دشـنۀ خشکِ کـویر بود |